بابی جورابی
شعر کودکان و نوجوانان
بابی، جوراب کوچک، زیبا و تمیزی بود، اما چندروزی بود که بیحوصله شده و دلش نمیخواست به حمام برود، ناگهان دوستان او سه میکروب به نامهای زاک که گندیده بود، زو که کپک زده بود و زو که از کثافت به رنگ زردی درآمده بود، برای دیدن او آمدند. آن روز، جوراب کوچولو با دوستانش در حیاط خانه از صبح تا شب بازی کرد و به هرجایی که دلش میخواست رفت، زبالهها، سطل آشغال خاک و حتی لجن و... او فراموش کرده بود که با این کار آلوده و بدبو خواهد شد. دیروقت بود و بابی جورابی از دوستان خود خواست که شب را در کمد او بگذرانند، اما به محض ورود به کمد دوستان خانگیاش کلاه، لباسها و خرس پشمالو از بوی بد او بیدار شدند و شروع به غرغر کردند این کتاب مصور برای گروه سنی «الف» و «ب» به نگارش درآمده است.