خوشبختی لعنتی
خودسازی - داستان / خودیاری - داستان
آیا کتابهای «خودیاری» واقعا مؤثرند؟ این سؤالی بود که روزنامهنگار آزاد، «ماریان پاورِ» 36 ساله از خودش پرسید. قفسههای کتابخانه او پر از کتابهای «خودیاری» بود، اما تنها و مقروض در اتاقی اجارهای زندگی یکنواختی را سپری میکرد. عدم تناسب بین زندگی واقعی، خوشبختی و زندگی ایدهآلی که این کتابها نوید میدهند، او را به فکر فرو برد. حتی با خواندن کتابِ «من میتوانم شما را ثروتمند کنم»، همچنان زیر بار قرض بود. تنها و مجرد بود، اگرچه «مردان مریخی، زنان ونوسی» را هم خوانده بود. کتاب «بترس ولی انجام بده» هم هیچ تأثیری بر افزایش اعتمادبهنفساش نداشت. پس این خوشبختی لعنتی کجا بود؟ تااینکه یکروز به این فکر افتاد که اگر جز خواندن صِرف کتابهای «خودیاری» به توصیههایشان عمل کند چه اتفاقی میافتد؟ آیا شادتر، سالمتر، لاغرتر و پولدارتر خواهد شد؟ آیا مرد ایدهآلش را پیدا خواهد کرد؟ ماریان پاور، تصمیم میگیرد به مدت یکسال هر ماه یک کتاب «خودیاری» بخواند و موبهمو به توصیههایشان عمل کند. کتابهای «راز»، «هفت عادت مردمان مؤثر»، «نیروی حال» و «شفای زندگی» از کتابهایی هستند که طی یکسال میخواند. خوشبختی لعنتی، تجربه سفر یکساله او در میان کتابهای «خودیاری» است برای پاسخ به این سؤال که آیا این کتابها واقعا مؤثرند؟