روح بی سر
داستانهای آمریکایی - قرن 20م. / داستانهای کودکان (آمریکایی) - قرن 20م. / داستانهای وحشتآفرین آمریکایی - قرن 20م.
"دنی" و "استفانی" بارها با تور گردشگری، داخل خانهی ترسناک بالای تپه رفته و به داستانهای وحشتناکی که مسئولین تور از آن محل تعریف میکنند گوش دادهاند. شبی این دو دوست تصمیم میگیرند برای یافتن "سر" روحی که شایع است روح دیگری آن را از بدنش جدا و در گوشهای پنهان کرده، با آخرین تور، که در ساعات پایانی شب تشکیل میشود، وارد خانه شوند. آنها تصمیم خود را عملی کرده و بدون این که دیگران متوجه شوند، از گروه جدا شده و قدم به قسمتهایی میگذارند که ورود به آنها ممنوع است. با این وجود چیزی نیافته و از ساختمان دور میشوند. در خارج از عمارت، آن دو، با پسری هم سن خویش آشنا میشوند و قرار بر این میشود تا شب بعد از دری مخفی که سرالف از آن اطلاع دارد وارد خانه شوند و به جستوجو ادامه دهند. شب بعد هر سه، سر ساعت مقرر، وارد خانه میشوند. آنها وارد دالانهای مخفی و تاریکی میشوند و ناگهان بر اثر فرو ریختن یک دیوار، "سر" گم شده پیدا شده و درست در همین لحظه یک روح بدون سر ظاهر میشود و با تشکر از بچهها سر را گرفته و میرود. هر سه بچه که از شدت ترس برجا ماندهاند با شنیدن صدای پایی به خود میآیند. نگهبان ساختمان با غرولند و عصبانیت آنها را از ساختمان بیرون میکند. مدتها میگذرد و شبی دوباره دنی و استفانی تصمیم میگیرند از خانهی ارواح دیدن کنند و در همان شب است که درمییابند نگهبان ساختمان که با آن دو دوست بوده نیز یک روح است.