سلیمان (ع)
سلیمان، پیامبر - داستان / قرآن - قصهها
کتاب مصور حاضر، نوزدهمین جلد از مجموعه «داستانهای پیامبران» و داستانی است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «مدتی گذشت، روزی دو زن از قوم بنیاسرائیل نزد «سلیمان» آمدند، درحالیکه کودک شیرخوارهای را همراه خود داشتند. هر کدام از دو زن ادعا میکرد که این کودک برای اوست. «سلیمان» علت دعوای آنها را پرسید. یکی از آنها به حضرت گفت که ما هر دو در یکخانه زندگی میکردیم و با هم نیز باردار شدیم و هر دو پسر به دنیا آوردیم. یک شب، این زن در خواب غلتید و روی نوزاد خود افتاد و کودک خود را کشت. نیمهشب، وقتیکه بیدار شد و این اتفاق را دید، برای آرام کردن خود، نوزاد مرده را بهجای کودک من خواباند و فرزند مرا همراه خود برد».