محاکمه
داستانهای آلمانی - قرن 20م.
"جوزف کا"، کارمند سی سالۀ بانک، صبح از خواب برمیخیزد و بدون این که انتظارش را داشته باشد، به جرم جنایتی که کاملا از آن بیخبر است، دستگیر میشود. با وجود این به وی اجازه میدهند که مثل هر روز به سر کارش برود. جنایتی که "کا" را برای توضیح دربارۀ آن احضار کردهاند، در اتاق زیرشیروانی و تاریک خانهای رخ داده که هیچچیز در آن معین و قطعی نیست ولی همه از وجود "کا" آگاهند. "کا" از طریق عمویش به وکیلی مراجعه میکند که سرگرم پروندۀ دیگری است و تنها پیشنهادش به "کا" تسلیم شدن، در برابر سرنوشت است. کشیشی به سراغ "کا" میرود و اظهار میکند که به زندان فرستاده شده با او صحبت کند و پس از آن که قانون و اهمیت حفظ آن در جامعه سخن میگوید. به این نتیجه میرسد که تمام راهها به روی او بسته شده و او باید تسلیم شود. حالا "کا" تمامی راهها را برای حل مشکل خود بیثمر میبیند.