رویای عموجان
داستانهای روسی - قرن 19م.
مادری جاهطلب به نام «ماریا آلکساندرونا» میخواهد دختر زیبایش «زینا» را به ازدواج امیری پیر، که نامتعادل اما پولدار و خواستار دخترش است، درآورد. امیر، که او را «عموجان» صدا میزدند، طی اتفاقی به روزگار کودکی و گذشتة خود بازمیگردد. از طرف دیگر، خواستگار زینا، که خویشاوند دور امیر است برای به دست آوردن او، امیر را متقاعد میسازد که در عالم رویا از زینا خواستگاری کرده است. عموجان نیز باور میکند که همهچیز در خواب و رویا بوده است و این باور، بهانهای برای پارهای ابهامات و مشاجرات در ادامة داستان میشود.