مجموعه داستانهای سینا
«سیاوش» با دوست خود «سلطان» در پارک مشغول تفریح بودند که ناگهان صدای فریادی رامیشنوند. آنها به سمت صدا میروند و زنی را غرق خون میبینند و درمییابند که دزدی، کیف آن زن را ربوده و او را مجروح ساخته است. آن دو تصمیم میگیرند تا دزد را دستگیر کنند. پس از چند روز آن دو به همان پارک آمده و به همة خانمها میگویند تا از آنجا بروند. سپس پشت بوتهای مخفی شده و منتظر دزد میمانند. دزد که متوجه این مسئله شده، مخفیانه به پشت آن بوته رفته و سلطان و سیاوش را میگیرد. سلطان و سیاوش با ترفندی خود را از دست دزد رها میسازند و در آن لحظه پلیس، که در کمین نشسته بوده، وارد عمل شده و او را دستگیر میکند. مجموعة حاضر شامل شش داستان کوتاه است که داستان مذکور تحت عنوان «کارآگاه کوچولو» یکی از آنهاست. عناوین دیگر داستانها عبارتاند از: آن روز برفی؛ گلهای سرخ میهن؛ اندیشههای تلخ؛ همه برای هم؛ و در گذر زندگی.