رازهای پاریس
رمان حاضر، با موضوع اجتماعی، مربوط به اتّفاقات زندگی افرادی از فقیرترین قشر جامعه در قرن نوزدهم در پاریس است. «فلور دوماری» دختری گدا و ترانهخوانی است که در پاریس در سال 1838 زندگی سختی را میگذراند. او هرگز پدر و مادر خود را ندیده است و پیرزن کریهالمنظری ملقّب به جغد از او نگهداری میکند. «جغد پیر» او را به گدایی وامیداشت تا اینکه «فلوردوماری» موفّق به فرار از دست او میشود و با ترانه خواندن زندگی خود را میگذراند. شبی «فلوردوماری» مورد تهدید چاقوکش محلّ قرار میگیرد. امّا توسط مردی ناشناس و شریف نجات پیدا میکند. مرد ناشناس «ردلف» نقّاش بادبزن، مردی مردم دوست و جسور است. «ردلف» بعد از شنیدن ماجرای «فلوردوماری»، او را به مکان امنی میبرد و انتقام او را از «جغد» و همدستانش میگیرد. «ردلف» با رفتار شرافتمندانة خود، چاقوکش را نیز به راه درست میکشاند و زندگی جدیدی به «فلوردوماری» و چاقوکش میدهد.