قصههای شاهنامه (از پادشاهی لهراسب تا پادشاهی دارا)
در جلد پنجم از این مجموعه، به تصریح نگارنده: "فردوسی فضایی تازه و متفاوت از داستانهای گذشتهی خود را به نمایش میگذارد. گویی با مرگ کیخسرو و پهلوانان بزرگ روزگار او، داستانهای شاهنامه، از اسطورههای ملی و پهلوانی کهن، دور میشوند و رنگ و روی دنیایی تازه و نیازهایی نو را به خود میگیرند، دیگر از آرمانهای بزرگ و نبردهای پهلوانان بزرگ با دشمنان بزرگ نشانی نیست و آرمانهای دیرین سمت و سویی تازه مییابند، آنچنان که گویی دوران اساطیری و پهلوانی، آخرین نورافشانی خود را به تماشا میگذارد و دوران تاریخی، آغاز میگردد. ظهور پادشاهی به نام لهراسب که حتی پهلوانان نامآور کهنسال، او را به جا نمیآورند و باور نمیکنند به آن معنی است که دوران پهلوانی و اساطیری گذشته است و دوران تاریخی تا زمانی آغاز شده است که دینورزی و واقعیتپذیری و مصلحتنگری در اندیشههای مردم جایی تازه یافته است".