پیراهن آبی
ده داستان کوتاه از "ناهید کبیری" در این مجموعه فراهم آمده است. راوی در داستان نخست (سیزدهم دی ماه سال هزار و سیصد و چه میدانم چند) شخصیتی است نویسنده که در فضایی سرد و فسرده، زندگی حال و گذشته خویش را روایت میکند؛ گذشتهای که توام با گرفتاری بوده و خود آن را رقم زده است. او همچنین به درس خواندن، کارکردن، خرج کردن و عاشق شدن باطل و بیهوده خویش اشاره میکند. او همچنین از "پاشا" ـ شخصیتی که قربانی شده سخن میگوید: "پاشا، یادگار نسل گمشده و پراکندهای بود که امروز، در سیزدهم دی ماه سال هزار و سیصد و چه میدانم چند، در حالی که دانههای ریز برف از چهار صبح، سر باریدن داشت، به روایت عابری به دست پاسبان گشت، که او را سگ ولگرد پنداشته بود، و به روایت عابر دیگر، در برخورد با چرخهای پرشتاب اتومبیلی قربانی شد و از دستمان رفت".