داوود (ع)
داود، پیامبر، 972 ق.م - داستان / قرآن - قصهها
در روزگار قدیم در سرزمینی که امروز به آن فلسطین میگویند پادشاه عادلی به نام "طالوت" بر قوم بنیاسرائیل حکومت میکرد. در سرزمین همسایه نیز پادشاه ستمگری به نام "جالوت" حکمرانی میکرد که زمانی به مرزهای بنیاسراییل حمله کرد. طالوت که این خبر را شنید به مقابله با جالوت پرداخت، اما نیروهای جالوت بسیار قدرتمند بودند. در این میان داوود، که برادرانش در جنگ شرکت کرده بودند، گفت که میتواند جالوت را شکست دهد. این خبر به گوش طالوت رسید و زره مخصوص خویش را به تن کرد. او زمانی که داوود را دید از او نترسید چون او بسیار جوان بود اما داوود با قلاب سنگش سنگی را محکم به سر او زد و او را از پای درآورد. بعد از آن طالوت داوود را به دامادی پذیرفت و جانشین خویش کرد. داوود صدای زیبایی داشت و با آن کتاب مقدس زبور را میخواند و همه از آن لذت میبردند.