مرد خیاط و سوزن سحرآمیز
در این داستان مصور و رنگی، ماجرای خیاط فقیری نقل میشود که روزی در پی دعوت پادشاه به قصر میرود .در آن جا، خیاطان سراسر کشور جمع آمدهاند تا زیباترین لباس را برای عروسی دختر پادشاه بدوزند .مرد خیاط که تا آن روز در روستایی دور افتاده به سر برده است بسیار غمگین میشود و از آن بیم دارد که نتواند لباس مناسبی برای دختر پادشاه بدوزد .در این هنگام پیرزنی به کمک او میشتابد، زیرا خیاط مردی مهربان و خوش قلب بوده و غذایش را با پیرزن تقسیم کرده، از این رو، پیرزن به او سوزنی جادویی میبخشد و بدین وسیله، خیاط زیباترین لباس را برای دختر پادشاه فراهم میسازد .پایان کتاب شامل دو تصویر برای رنگآمیزی مخاطبان است .