علی بابا و چهل دزد بغداد
در زمانهای قدیم، مرد فقیری به نام «علیبابا» با همسر و دخترش، لیلا زندگی میکرد. یک روز علیبابا به طور تصادفی غاری پیدا کرد که دزدها طلاهایشان را آنجا مخفی میکردند. او مقداری طلا برداشت و به خانه رفت. وقتی برادرش کاظم از ماجرا مطلع شد، به تنهایی برای دیدن غار رفت و وارد آنجا شد. کتاب حاضر که از جمله افسانههای عامه است جلد اول این داستان است. مخاطبان این کتاب گروه سنی «ب» و «ج» هستند.