تابستان رویایش را تمام کرد
داستانهای فارسی - قرن 14
این کتاب، داستانی فارسی در ژانر اجتماعی است. «گوهر خانم» از وقتی که شنیده بود «اردی» قرار است بیاید، هول کرده بود و حتی مدیتیشن هم او را آرام نمیکرد. چنان در خلسه فرو رفته بود که تنها با صدای دستگاه حفاری که سه سال است سنگهای کف رودخانه را درمیآوردند، به خودش میآید. همیشه خانم خدمتکار خانه در آشپزخانه مشغول کار بود که گوهر بهسراغش آمد و سراغ «منصور» را گرفت اما... .