دکمه یقه
مجموعهی حاضر مشتمل بر شش داستان کوتاه است که عناوین آنها عبارتاند از: "دکمه یقه"، "اشیاء کذایی"، "آکواریم"، "چنین گفت"، "فضاییها" و "توخفه". داستان نخست با لحن طنز و زاویهی دید اول شخص است که از پسری خل وضع به نام "علی سه تار" و یکی از همشاگردیهای راوی یعنی "مملی" حکایت میشود. "مملی" در حالت مستی در یقهی پیراهن "علی سه تار" استفراغ میکند. راوی با دیدن این صحنه، تصمیم میگیرد همواره دکمهی یقه پیراهنش را ببندد.