تقدیر بود
داستانهای فارسی - قرن 14
رمان حاضر، سرگذشت دختری به نام «شکوفه» و فراز و نشیبهای زندگی وی است. شکوفه در خردسالی پدر خود را هنگام مسافرت به مشهد از دست میدهد. او دوران کودکی را در کنار مادر و محبتهای خانوادة پدری که ساکن مشهد هستند، طی میکند. به زودی مادر، با فردی به نام «ناصرخان» که فردی عصبی و خشمگین است ازدواج میکند. ناصرخان از ازدواج قبلیاش سه فرزند به نامهای «محسن»، «مهلقا» و «مهتاب» دارد. محسن فردی متکبّر و عیاش است که مدتها موجب آزار شکوفه میشود. علیرغم پیشنهادات اطرافیان، شکوفه با محسن ازدواج نکرده و از گناه او میگذرد. شکوفه وارد دانشگاه شده و به دلیل تجربة تلخ خود با محسن با ماجراهای تلخ و شیرین بسیاری روبهرو میگردد.