شبهای مهتابی
داستانهای فارسی - قرن 14
در این داستان، "مهتاب" دختر جوانی است که پس از اطلاع از بیماری لاعلاجش، از سیامک ـ پسری که با او قصد ازدواج دارد ـ جدا شده و برای درمان راهی آلمان میشود. اما به رغم تصور پزشکان، معالجات اثربخش بوده و او درمان میشود. در همین حال از طریق مکاتبه با دوستانش متوجه میشود که سیامک ازدواج کرده است. او که دیگر انگیزهای برای بازگشت ندارد در آلمان میماند و ادامه تحصیل میدهد و پس از فارغالتحصیلی به ایران بازمیگردد و در محل کارش مورد توجه یکی از همکارانش قرار میگیرد تا این که....