آسمان آبی خدا (مجموعه سه قصه کوتاه)
در این مجموعه سه داستان کوتاه با موضوع جنگ تحمیلی فراهم آمده که عناوین آنها عبارت است از: "نیاز نیمهشبی"، "آسمان آبی خدا"، "و اولین دیدار و آخرین پیمان". برای نمونه در "آسمان آبی خدا"، راوی از دوستش "قاسم" که اکنون به شهادت رسیده سخن میگوید. در بخشی از این داستان به نقل از راوی آمده است: "بسیجی هم سنگرت میگفت: شب عملیات وقتی برای شکستن خط اسم مینوشتهاند تو نفر اول بودهای و در عملیات هم اولین نفر که مجروح شده و به پشت خط آوردهاند تو بودهای. یک تکه ترکش کوچک شاید به اندازهی سر سوزن به سرت اصابت کرده و تو این همه هوایی شدهای و پر پرواز پیدا کردهای! یعنی ره صد ساله را تو یک شبه طی کردهای! و حالا ما در کنارت هستیم با خاطرههای یک عمر رفاقت آن هم از یک رفیق نیمه راه که آدرس عوضی به رفقایش میدهد و خودش به تنهایی راهش را تا اوج آسمانها دنبال میکند".