تمساح
داستانهای تخیلی / همکاری - داستان / داستانهای حیوانات
کتاب مصور حاضر، داستانی تخیلی است که با زبانی ساده و روان برای گروه سنی (ب) نگاشته شده است. در این داستان مهتاب و کرم شبتاب دوستانی بسیار صمیمی بودند. یک روز کرم شبتاب نزدیک رودخانه بزرگ جنگل، قدم میزد، که ناگهان سروصدای عجیبی را شنید. او شگفتزده، تمساح بزرگی دید، که از رودخانه بیرون میآمد. دستها و پاهای تمساح محکم به زمین میخورد و شکم بزرگش روی خاک کشیده میشد.