هان گان و اسب سحرآمیز
افسانهها و قصههای چینی
«هانگان کوچولو»، هیچ کاری را همانند نقاشی کردن با عشق و علاقه انجام نمیداد. پدر و مادر او فقیر بودند و نمیتوانستند برایش قلمو و کاغذ تهیه کنند. تا اینکه یک روز «وانگ وی» نقاش معروف هند، هانگان را دیده و او را مورد حمایت خود قرار داد. هانگان علاقه فراوانی به نقاشی اسبها داشت. آوازه نقاشیهای او به کاخ و به گوش پادشاه رسید. پادشاه، هان را به عضویت کانون نقاشان کاخ در آورد و...