حسنی و سیب شفاء
داستانهای تخیلی
این قصه، سرگذشت پسرکی به نام«حسنی» است که بعد از بیمارشدن مادرش، به تنهایی مخارج زندگی را تأمین میکند. یک روز«حسنی» زیر درختی در حال استراحت است که سیبی روی سرش میافتد. در همان لحظه صدایی از درخت خطاب به او میگوید: این سیب شفابخش است. وقتی حسنی میخواهد سیب را بردارد، ناگهان سیب قل خورده و به درون رودخانه میافتد. «حسنی» برای یافتن سیب شفابخش از رهگذران زیادی سووال میکند، و هربار تکهای از سیب را به یک مریض میدهد. گروههای سنی«الف» و «ب» داستان را به همراه تصویرهای رنگی میخوانند.