خانواده
«هرچه به دست میآورد برای خانوادهاش هزینه میکرد. کم نمیآورد، اما اضافهای هم برای انفاق و بخشش نمیماند. خدا همۀ خرج کردنهای او را پای صدقه گذاشت و قول داد کفۀ راست ترازویش را سنگین کند»، «دستش مثل کویر خشک و خالی بود. و دلش مثل بهار، سبز و نمناک. زنش را که به خانه آورد، سبد سبد روزی او از بهشت رسید»، «جهاد درس مشترکی بود که هر دو آموخته بودند و با انجام دادن آن در حقیقت عشق را مرور میکردند. مرد، از مرزهای ایمان و باورشان نگهداری میکرد و زن، نگهبان مرزها را پاس میداشت». نگارنده در دهمین مجلد از مجموعۀ «پنجره» با بیان 26 داستان مینیمال در خصوص خانواده و زندگی مشترک به برقراری ارتباط با نسل جوان پرداخته و پارهای معارف دینی را برای آنان بازگو کرده است. کتاب درقالب 26 پنجره به نگارش درآمده است.