عروس شالیزار
«گلی» و «داوود» در یکی از روستاهای ایران ساکن هستند. آنها شیفتة یکدیگر هستند و سرانجام با یکدیگر ازدواج میکنند. پس از چند سال آنها صاحب دختری میشوند، اما خانوادة داوود از این مسئله بسیار ناراحت هستند؛ چرا که بر طبق سنتهای آنان فرزند اول آنان باید پسر باشد. بر اثر اصرارهای خانوادة داوود، گلی مجددا باردار میشود، اما این بار نیز او صاحب فرزند دختر میشود. ناراحتیها به اوج خود میرسد و گلی به رغم میل باطنی بار دیگر باردار میشود، اما فرزند سوم نیز دختر است. گلی که در این زمان از نظر جسمی بسیار احساس ضعف میکند به دکتر مراجعه کرده و درمییابد به بیماری سخت و خطرناکی دچار است. بر اثر این بیماری عارضهای بر او حادث میشود که جریان زندگیاش را تغییر میدهد.