محاکمه
داستانهای آلمانی - قرن 20م.
در «محاکمه» سرنوشت قهرمان داستان «یوزف ک» به تصویر کشیده شده است. یوزف مجرم شناخته میشود، اما هرگز پی نمیبرد که گناهش چیست، تا زمانی که دو جلاد برای کشتن او به سراغش میآیند، نمیداند که محکوم به مرگ است. او که بیصبرانه میکوشد در دادگاه حاضر شود و از خود دفاع کند، سرانجام نه تنها تسلیم سرنوشت میشود که دواندوان به قتلگاه خود میشتابد. یوزف ک همچنانکه در شناخت دادگاه و قاضی که او را متهم کرده ناکامیاب است، در درون خویش نیز باور و یقین استواری درنمییابد که حقیقت او باشد و خود درونیاش مانند دادگاه درنیافتنی میماند.