در سپیدهدمان
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
رمان حاضر، حکایت زندگی چند پزشک است. دکتر «بهروز پرویزی»، متخصّص، در میان بدرقة عدّة زیادی از دانشجویان، راهی «انگلیس» میشود. به محض ورود با «هگلا»، دختر جوانی که در بیمارستان کار کردند آشنا میشوند و «هلگا» او را به عنوان دوست، به خانة خود میبرد و بعدها زمینة اشتغال وی را در بیمارستان مهیا میکند. «دکتر پرویزی» تا مرگ «هلگا» با وی زندگی میکند و بعد از مرگ وی، با پیشنهاد زنی به نام «نانسی» به خانة وی میرود و زندگی جدیدی را شروع میکند. در ایران دکتر «رحیم رحیمی» یکی از دانشجویان مورد اعتماد «پرویزی» به دنبال ژافتن فلسفهای در زندگی است. او همسر خود «سارا» را طلاق داده است و به «شهلا» که دانشجوی رشتة پزشکی است علاقمند است. «شهلا» دختر زیبا و فهمیدهای است که مجرد و تنها زندگی میکند. در ادامة داستان فراز و نشیب های زندگی افراد فوق آمده است .