سبد سفارش شما خالی است!

این داستان درباره زندگی پسری مسیحی به نام «ویلیام» است که برای نوشتن پایان‌نامه‌اش که درباره ادیان الهی است به ایران می‌آید تا درباره شیعه تحقیق کند. در ایران با آقای «افشار» استاد عرفان در دانشگاه و قاضی برخورد می‌کند و دلباخته دختر او با نام «باران» می‌شود. باران به‌ خاطر اختلاف دین، ویلیام را از خود می‌راند اما دیدن رؤیا در عید غدیر زندگی او را زیر و رو می‌کند و ...