مادر مسیحی من و پنج قصهی دیگر
داستانهای مذهبی / داستانهای کودکان و نوجوانان
مردی مسلمان که تا چندی پیش مسیحی بوده است، برای انجام سفر حج به مکه میرود و در آنجا با امام صادق (ع) دیدار میکند. او از امام میپرسد اینک که مسلمان شدهام آیا میتواند در کنار خانواده و مادر پیر و نابینایش مانده و با آنها غذا بخورد. امام میپرسد: "آیا آنها گوشت خوک میخورند". و پس از شنیدن جواب منفی، میفرماید که اشکالی وجود ندارد و سپس مرد را به احترام بسیار به مادر سفارش میکند. پس از به پایان رسیدن سفر و بازگشت مرد، مادر نیز با دیدن تغییر رفتار فرزندش مسلمان میشود و پس از چندی از دنیا میرود. این داستان تحت عنوان "مادر مسیحی من" به همراه پنج داستان دیگر، درکتاب حاضر به چاپ رسیده است که همگی به موضوع "احترام به پدر و مادر" اختصاص دارند. عناوین دیگر داستانها عبارتاند از: یک روز زیبا، سرانجام مرد خسیس، پسر باادب، به جای مادر، و مژدگانی.