آقای گام و خرسی با حرکات موزون
داستانهای تخیلی
در یک صبح پاییزی، خرسی بزرگ و چاق به شهر «لامونیک بیبر» وارد شد. خرس به میدان شهر رفت و شروع به گریه کرد. «پگی» دختر نه سالة شهر نزد او رفت و با او دوست شد و نام «پدلاک» را بر روی او گذاشت. روزها میگذشتند و پدلاک هر روز غمگینتر و لاغرتر میشد. دو تن از افراد شرور شهر «آقای گام» و «بیلی ویلیام» با دیدن خرس نقشهای کشیدند که بتوانند از خرس در جهت قدرتمند و ثروتمند شدن خود استفاده کنند تا این که روزی در فاصلهای که پلی برای دیدن مدیر مدرسه «آلن تیلور» رفته بود و پدلاک را در میدان شهر تنها گذاشته بود، آقای گام و بیلی با نقشة از قبل طرحریزی او را ربودند و به کنار دریا در قهوهخانهای بردند و او را مجبور به اجرای حرکات موزون برای ملوانان کردند و پول فراوانی به دست آوردند. پلی با جستوجوی فراوان مکان آنها را یافت و با نجات پدلاک و بردن او به سرزمین جانوران که مدیر مدرسه آن را پیشنهاد داده بود آقای گام و بیلی را در ادامة نقشة خود ناکام گذاشت. داستان حاضر برای گروه سنی «ج» و د» به نگارش درآمده است.