بهرام چوبینه و چهار داستان دیگر
در روزگار هرمز، پادشاه ساسانی، دشمنان قصد ایران کردهاند و شاه از "بهرام چوبینه" درخواست کمک میکند. بهرام، سردار بزرگ ایرانی، به سوی دشمن روان شده و پیروزیهای چشمگیری به دست میآورد، اما حسد حاسدان برانگیخته شده و به بدگویی از وی میپردازند و همین باعث میشود که شاه آنچنان که در خور شان وی است، از او سپاسگزاری نکند. بهرام، کین هرمز را به دل گرفته و در صدد برانداختن وی از پادشاهی برمیآید و در این میان، خسروپرویز، ولیعهد را بدنام میکند. پس از بر تخت نشستن خسرو، بهرام به دسیسهچینیهای خویش ادامه میدهد و سرانجام باعث فرار شاه به روم شده و خود بر جای وی تکیه میزند. اندکی بعد که خسرو به قصد بازپسگیری سلطنت، بازمیگردد، وی راهی دیار چین میشود و در دربار آن سامان به خدمت پرداخته، اندکی بعد با دختر شاه چین ازدواج میکند. خسروپرویز که کینۀ بهرام را به سختی در دل دارد، شخصی را روانۀ آن دیار میکند تا با نیرنگ، این سردار خائن را از بین ببرد. پس از این ماجرا، خواهر بهرام، که هرگز با کارهای او موافق نبود، به همسری شاه ایران درآمده از هر فرصتی برای تشویق وی به عدل و داد، بهره میجوید. کتاب پیش رو علاوه بر داستان بهرام چوبینه، دربردارندۀ سه داستان تاریخی دیگر با عنوان اسطورۀ مرگ کیخسرو؛ شاهپور ذوالاکتاف؛ و سرگذشت یزدگرد است.