ناخدای پانزده ساله
داستانهای فرانسه - قرن 19م.
کشتی «پیل گریم» به آقای «جیمز ولدون»، کشتیدار ثروتمند کالیفرنیایی تعلق داشت. کشتی پیلگریم به وسیلة کاپیتان «هیول» هدایت میشد. او دریانوردی بسیار ماهر بود و از با قدرتترین نیزهاندازان ناوگان صید نهنگ به شمار میآمد. روز دوم فوریه سال 1873، کشتی پیلگریم در حوالی «اوکلند» در نزدیکی «نیوزلند» در حرکت بود. صید نهنگ در آن منطقه رضایتبخش نبود و کشتی قصد داشت بندر را در جهت رفتن به سانفرانسیسکو ترک کند. در آستانة حرکت کشتی، کاپیتان هیول درخواست مسافرت با پیلگریم را از طرف جیمزولدون دریافت کرد و بدینترتیب خانم ولدون، همسر کشتیدار کالیفرنیایی همراه «جک» پسر پنجسالهاش، پسرعمویش «بندیک» و زن سیاهپوست خدمتکار به نام فانی سوار بر کشتی شدند. علاوه بر سرنشینان، پسری پانزدهساله به نام «دیک سند» به درخواست کاپیتان هیول در کشتی پذیرفته شد. او پسری باهوش و توانا بود. ولدون دیک را در سانفرانسیسکو نزد خود نگه داشته بود و او را به درس خواندن واداشته و به مذهب کاتولیک درآورده بود. دیک سند در پانزدهسالگی سوار کشتی پیلگریم شد تا آنچه را که به صورت تئوری آموخته بود، در عمل تجربه کند و بر تجربیات خود بیافزاید. در برنامة صید نهنگ در پیلگریم، کشتی درگیر حوادث غیرمترقبهای میشود که دیکسندی توانایی و ذکاوت خود را به نمایش میگذارد.