حسنی ما مریض شد دکتر براش عزیز شد
"حسنی "یک روز سرد زمستانی، لباس مناسب نمیپوشد و بدون این که به حرف مادرش گوش دهد، از اتاق خارج میشود .او به دلیل سردی هوا، به شدت سرما میخورد .حسنی با این که مریض است از رفتن به درمانگاه و نزد دکتر خودداری میکند، اما به تدریج حالش بد میشود تا جایی که از مادرش میخواهد تا او را به درمانگاه ببرد .حسنی در درمانگاه متوجه میشود که دکتر بسیار مهربان است و با دادن دارو تندرستی را به او باز میگرداند . این کتاب مصور و رنگی، در قالب شعر، و برای گروه سنی "ب "و "الف "به چاپ رسیده است .کتاب این گونه آغاز میشود :اتل متل زمستون/ سرما اومد فراوون/ تو کوچه و خیابون/ حتی کوه و بیابون/ میباره برف و بارون/ مریض میشی چه آسون/ ....