قلعه سنگباران (برای نوجوانان)

قلعه سنگباران (برای نوجوانان)

داستان‌های فارسی - قرن 14 - ادبیات کودکان و نوجوانان

امیر ارسلان نامدار برای نجات فرخ‌لقای خالدار به قلعۀ سنگباران و قلعۀ آتشباران می‌رود و خود را به خطر می‌اندازد و با موانع زیادی روبه‌رو می‌شود. اما سرانجام همۀ آن‌ موانع را یکی پس از دیگری پشت‌سر گذارده و فرخ‌لقا را از دست فولادزره دیو و مادر زشت و بدترکیبش نجات می‌دهد. راوی با خواندن داستان امیرارسلان نامدار تحت تاثیر این داستان، همواره صحنه‌های آن را در خیال می‌گذراند، و خود را همانند امیرارسلان در هنگام نجات فرخ‌لقا از دست دیو می‌پندارد. روزی در حین این خیال‌پردازی‌ها که در زیرزمین مدرسه انجام می‌گیرد، متوجه می‌شود که مدرسه تعطیل شده و سکوت تمام مدرسه را فرا گرفته است. مستخدم مدرسه نیز که از وجود راوی در زیرزمین بی‌خبر است، بعد از ظهر همان روز به طور ناگهانی وارد زیرزمین شده و راوی را نجات می‌دهد. راوی خطاب به مستخدم می‌گوید: "بالاخره سادگی کردم و فریب آن قمر وزیر نمک به حرام را خوردم و در قلعۀ سنگباران گرفتار آمدم". "قلعۀ سنگباران" عنوان یکی از داستان‌های کوتاه این مجموعه است که با عنوان کتاب یکسان است. عناوین برخی دیگر از داستان‌های کتاب بدین‌ شرح است: بانوی باران؛ گل باغ آشنایی؛ گل آفتابگردان؛ نیکی در شب بارانی؛ باباسیگاری؛ پاییز در دوربین؛ پرندۀ عجیب؛ و بهار گل‌بانو.

قیمت چاپ: 3,600 تومان
نویسنده:

جعفر ابراهیمی

ویراستار:

ریحانه مولوی

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1388

نوبت چاپ:

3

تعداد صفحات:

298

قطع کتاب:

رقعی

نوع جلد:

گالینگور

شابک:

9786005100174

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف