سیبزمینی سخنگو
یک روز کشاورزی در آفریقای غربی برای برداشت محصول سیبزمینی به مزرعه رفت. وقتی که او در حال کندن زمین بود، یک سیبزمینی شروع به حرف زدن کرد و سپس سگ کشاورز به حرف آمد. کشاورز که ترسیده بود، پا به فرار گذاشت و در راه ماجرا را برای ماهیگیر بازگو کرد. در میان تعجب ماهیگیر یک ماهی نیز به حرف آمد، بنابراین کشاورز و ماهیگیر هر دو فرار کردند. بدینترتیب این ماجرا ادامه یافت تا این که نوبت به فرمانروا رسید. در میان تعجب فرمانروا، صندلی سلطنتی به حرف آمد و باعث فرار فرمانروا برای همیشه شد. این داستان از جمله افسانههای آفریقای غربی است و برای گروه سنی «ب» منتشر شده است.