غروب دهکده
شخصیت اصلی این داستان کوتاه، مردی است به نام "فلچر "او به دهکدهای بازگشته در حالی که جوانی او افول کرده است .غروب حقیقی فلچر در واقع غروب درونی است ;بدین معنا که تغییرات بیرونی، جملگی بازتابی از آشفتگی و سردرگمی درونی اوست .به دیگر سخن، زنها از ظاهر او احساس انزجار میکنند و افرادی که زمانی بر آنها تسلط کامل داشته است، خود را نسبت به او کاملا توانا میبینند .همه اینها نمایانگر غروف فلچر است .او نه تنها نسبت به گذشته خود دچار تردید میشود و نه تنها روحیه شورآفرین خود را از دست میدهد، بلکه همه تلاشها و تحرکات خود را نوعی خطا میپندارد و خود را سرزنش میکند و از این که چرا همرنگ جماعت نبوده و مانند دیگران اندیشههایی عادی و سر راست نداشته، خویش را مقصر میداند تا بدان حد که میخواهد گذشته خود را جبران کند .این در حالی است که خود دهکده نیز درهم ریخته بوده رو به تخریب است .در بخش دوم کتاب، تحلیلی از داستان "غروب دهکده "به قلم دکتر شادمان شکروی به طبع رسیده است .