آخرین سنگ
مجموعهی حاضر از نه داستان کوتاه با این عناوین، تشکیل شده است: "قمار"، "کمکاری"، "ضمانت"، "آخرین سنگ"، "خوراک مرغ"، "همسری"، "شکر"، "عشق" و "چشمان بسته". برای مثال، داستان سوم این مجموعه، دربارهی شاعری است که با ضمانت علاف و بقال محله برای چاپ کتابش، وام گرفته و حالا در برابر شاکیان قرار دارد. کتابها، طبق معمول، خریداری ندارد و کسی طرف شاعر را نمیگیرد، به همین دلیل او در میان حیرت رئیس بانک و شاکیان، خودش را از پنجره به بیرون، پرت میکند.