آقای مد: رمان طنز
داستانهای فارسی - قرن 14
"قربانعلی" در بازی فوتبال کردن با دوستانش است که برادرش، ناصر، پس از یک سال از شهر بازمیگردد. قربانعلی و دوستانش به استقبال ناصر میروند. او از یکسال پیش خیلی تغییر کرده است؛ موهایش را روغن زده و شلوار تنگی پوشیده است. ظاهر او برای بچههای روستا بسیار عجیب است. بچهها برای این که دریابند ناصر برای قربانعلی چهچیز سوغات آورده به دنبال آنها به راه میافتند. ناصر یک کت برای برادرش آورده است. از آن روز به بعد همۀ بچهها از جمله رحیم به دنبال قربانعلی بودند تا بتوانند کت او را بپوشند. اما قربانعلی از دادن کت به آنها خودداری میکند. رحیم نیز آرزو دارد که یک کت داشته باشد به خصوص این که معلمشان به آنها گفته که عکس گواهینامه با کت بسیار زیباتر است. رحیم از مادرش میخواهد که برای او کت بخرد. مادر که توانایی مالی برای انجام این کار را ندارد به او قول میدهد که با فروش مرغ و خروسهایش در شهر خواستۀ او را اجابت کند.