پدرم
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان درباره دختری به نام «ریحانه رادمنش» است. آن شب ریحانه تا صبح روی مسئلهای کار میکند که در آزمایشگاه پیش آمده است. «سعید رحمانی» بارها با منزل رادمنش تماس گرفته تا او را برای برگزاری همایشی که برای تجلیل از ریحانه برگزار میشود، دعوت کند. سعید از مادر ریحانه میخواهد تا او را راضی کند. مادر برای جلب رضایت دخترش او را به آرامش دعوت کرده و به او توصیه میکند تا خود را از غرور و عصبانیت دور نگه دارد. مادر دفترچه خاطراتی را به ریحانه میدهد تا مطالعه کند، مطالب این دفتر را فردی به نام «امیرحسین» نوشته است و... .