عشق آرام
داستانهای فارسی - قرن 14
«آرام» که روابط عاطفی بسیار شدیدی با دایی خود، «امید» دارد بارها مورد سرزنش مادربزرگ قرار گرفته، اما نه تنها نتوانسته عواطف خویش را تعدیل کند، بلکه بر شدت علاقهاش نیز افزوده شده است. سالها بعد، در پی اتفاقی مادربزرگ ناچار میشود از رازی چندین ساله پرده بردارد و اعتراف کند که مادر آرام دخترخوانده وی است و هیچ نسبت خونی بین آنها وجود ندارد. آرام و امید که دیگر دریافتهاند نسبتی با هم ندارند، بیپروا به عشق خود اعتراف میکنند و پس از پشت سر گذاشتن مشکلات بسیار، رضایت خانوادههایشان را برای ازدواج به دست میآورند.