عطش
داستانهای نروژی - قرن 20م.
«آیا خونآشام واقعی وجود دارد؟!» با ظهور یک خونآشام که دست به خیانتی فجیع میزند رئیس دایره جنایی از «هری هول» میخواهد بار دیگر به صحنه جنایت بازگشته و پرده از این جنایت مخوف بردارد. هری هول با درگیریهای ذهنی که از بیماری همسرش دارد باید به واکاوی روانپریشی جنایت بپردازد. «مهمت»، مدیر یک کافه است. «الیز» و «گیر» با هم در کافه نشستهاند و با یکدیگر درباره ازدواج صحبت میکنند؛ اما به نتیجهای نمیرسند. آنها از کافه خارج میشوند و هر یک به جهتی حرکت میکنند اما اتفاقات خبر از جنایات عجیبی میدهد که ... .