عروس آینهها
داستانهای فارسی - قرن 14
رمان حاضر، ماجرای زندگی دختری به نام «نیلوفر» است. نیلوفر به همراه خانواده، در تبریز زندگی میکند. او دختر کنجکاو و بازیگوشی است. بعد از اتمام دبیرستان، او برای مدّتی به خانة عمویش در تهران میآید. بر اثر کنجکاوی، روزی وارد خانة همسایه میشود و قالب عکسی از زوجی میبیند. «خسرو» پس از اینکه از فرنگ برگشته، با خانم «ستوده» که قبلاً ازدواج کرده و جدا شده، او را دیده و این آشنایی برخلاف مخالفت اطرافیان تبدیل به عشق و عقد میگردد. بعد از مدّتی، طی ماجراهایی، ارتباط خسرو با زنی به نام «مهسا» آشکار شده و خسرو برای صلاح نیلوفر از زندگیاش بیرون میرود و فصلی جدید از زندگی برای نیلوفر، با ازدواج با فردی به نام جلال به رویش گشوده میشود.