خاطره ماندگار
داستانهای فارسی - قرن 14
«خاطره»، تک فرزند خانوادة بدیع دانشجوی رشتة حقوق است. او در دوران تحصیل با دوست یکی از آشنایانشان که «حمید» نام دارد، آشنا میشود و به رغم اختلاف فرهنگی در خانواده به عقد او درمیآید. در این حال اولین خواستة حمید از او، با حجاب شدن، آن هم از نوع چادر است. اما شرط خانوادة خاطره فقط این است که اجازه دهند تا دخترشان به تحصیل ادامه دهد. از طرفی «حاج زرگر»، پدر حمید، نیز که فردی تعصبی است، همواره از خاطره ایراد میگیرد. تا این که خاطره در دورة فوقلیسانس پذیرفته و پس از طی این دوره در دفتر یکی از دوستانش مشغول به کار میشود. حاج زرگر این بار از او میخواهد تا کارش را رها کند، اما خاطره نمیپذیرد و همین امر به جدایی او از حمید، آن هم در روزهای نزدیک به عروسی، منجر میشود. خاطره از آن پس برای فراموش کردن روزهای تلخ، برای مدتی نزد داییاش در هند میرود و در آنجا سرنوشت به گونهای دیگر برای او رقم میخورد.