سبد سفارش شما خالی است!

رمان حاضر، داستان زندگی دو دختر به نام‌های «پروانه» و «دردانه» است. «پروانه» در رشتة ادبیات مشغول به تحصیل است. او، روزی به اتفاق برادرش «سیروس» به ویلایشان در «میگون» می‌رود. پروانه در آنجا با همدوره‌ای سیروس، با نام «حمید» آشنا شده و عاشق هم می‌شوند. در این میان دختری کاملاً شبیه پروانه، به نام «دردانه» در زندگی حمید وارد شده و بعدها متوجه می‌شوند که او خواهر پروانه است. دردانه دختری بازی گوش است که همه او را با پروانه اشتباه می‌گیرند. بعد از ازدواج حمید و پروانه و به دنیا آمدن فرزندشان «پرندوش»، پروانه از کوهی پرت شده و فوت می‌کند و حمید در کنار دردانه که عاشق حمید است، به زندگی همراه با فرزندانشان ادامه می‌دهد.