شهروند در تاریخ اندیشه غرب با متنهایی از: ارسطو، کانت، توکویل، آرنت، لوفور، اگوستین قدیس، لاک، روسو،...
تابعیت
شهروندی یا تابعیت موقعیت شخصی است که ترتیب دستیابی به آن یا از دست دادن آن را حقوق کشور و حقوق بینالملل، هر دو، تعیین میکنند، نظام حقوقی کشوری، این موقعیت را شرط داشتن مجموعهای از حقوق و وظایف قرا میدهد. از جمله وظایف همگانی و نخستین آنها، که به شهروند تحمیل میشود، انجام دادن خدمت نظام وظیفه است. گفتمان حقوقی، تدوین حقوق سیاسی است که به شهروند اجازه میدهند در شکلگیری ارادة دولت تاثیرگذار باشد. چنین مینماید که مهمترین این حقوق، حق رای دادن، شرایط دستیابی به موقعیت شهروندی و از دست دادن آن، رابطة شهروندی و تابعیت، و سرانجام ماهیت «وظایف متقابل» شهروند و دولت ـ فرمانبرداری و حمایت حقوقی ـ باشد. اندیشیدن به عنوان فیلسوف دربارة شهروند و شهروندی کاری بس دشوار است. اما فلسفه میخواهد مفهوم اساسی شهروند را با گفتمانی که ویژة آن است، روشن کند. این نکته در کتاب حاضر که نظریههای بیش از 20 تن از بزرگترین فیلسوفان، از ارسطو و افلاطون تا امروزیان را دربردارد, آشکار میشود؛ به ویژه که نویسنده، هریک از آن نظریات را تحلیل کرده است.