میخواهم کار کنم
داستانهای فارسی - قرن 14
در این داستان «آراس»، پسر نوجوانی است که وقتی در هوای سرد یکی از روزهای زمستان به دختر همسایهشان با نام «سولماز» که از خانهشان خارج میشد برخورد میکند؛ دختر به آراس میگوید که مادرش ناخوش است. آراس با عجله وارد خانه میشود و قلکش را شکسته و از خانه خارج میشود تا بتواند برای مادرش طبیبی بیاورد اما... .