بینایی
داستانهای پرتغالی - قرن 20م.
داستان کتاب حاضر از یک روز بارانی در یک حوزه اخذ رأی در پایتختی بینام آغاز میشود. از شدت باران کسی بیرون نیامده و در حوزه پرنده پرنمی زند. بعدازظهر است و هنوز هیچکس برای دادن رأی به حوزه نیامده است. مسئولین حوزه با نگرانی به افراد خانواده و بستگانشان تلفن میزنند و از آنها میخواهند تنور انتخابات را گرم کنند گویا کسی قصد رأی دادن ندارد اما ساعت 4 به ناگاه حوزه اخذ رأی شلوغ میشود. مردم مصمم و شتابان میآیند و رأی خود را به صندوق میریزند. فردای آن روز شمارش آرا آغاز میگردد. نتیجه باورکردنی نیست. بیشتر مردم رأی سفید به داخل صندوق ریختهاند و احزاب تنها مقدار کمی از آرا را از آن خود کردهاند. هفتاد درصد آرا سفید است. مردم با رأی سفید شورش کردهاند.