لاکپشت و لکلکها
داستانهای تخیلی / داستانهای حیوانات
کتاب مصوّر حاضر، داستانی دربارة حیوانات است که به سبک کودکانه و برای گروههای سنّی «الف» و «ب» تدوین شده است. هدف از نگارش این داستان، نمایش عاقبت گوشندادن به نصیحتهای دیگران است. در این داستان میخوانیم: در برکهای کوچک دو لکلک و یک لاکپشت زندگی میکردند. با شروع فصل گرما، لکلکها تصمیم به مهاجرت گرفتند، و لاکپشت که طاقت دوری از آنها را نداشت، خواست تا همراهشان برود. لکلکها از لاکپشت قول گرفتند که در طول مسیر صحبت نکند و با دندانهایش تکّهچوبی که توسط آنها گرفته شده را بگیرد. امّا لاکپشت نتوانست تحمّل کند و تا دهانش را باز کرد به زمین افتاد و از دوستانش جدا شد. پیام این داستان به مخاطبان این است که بیجا و بیموقع نباید صحبت کنند، زیرا ممکن است نتایج خوبی برای آنها نداشته باشد.