کارآگاه پادی و دیو سیاه
داستانهای تخیلی
کارآگاه «پادی» پس از سفری خستهکننده، در دامنه کوه بلند، همان کوهی که کنار شهر باستانی «سوزان» قرار دارد از «آلبالو» پیاده شد. ماچ گندهای به کاپوت آلبالو زد و گفت: حیف که نمیتوانی از کوه بالا بیایی وگرنه با هم به غار پنجستاره میرفتیم. چراغهای آلبالو خاموش شد و اشکی نامرئی روی زمین ریخت. پادی گفت: هیچ غصه نخور به زودی زمستان تمام میشود و بازمیگردم اما... .