جشن آتش (جراتمندی)
داستانهای تخیلی / داستانهای آموزنده
سیاوش در مدرسه با علاقه کتاب علوم خود را ورق میزد که ناگهان داوود، یکی از همکلاسیهایش سراسیمه وارد کلاس شد و از او دفتر ریاضیاش را خواست تا از روی آن مسایل را حل کند و به معلم ریاضی، آقای محبی نشان دهد. اما سیاوش دفتر را به او نداد و داوود به علت انجام ندادن تکالیفش تنبیه شد. سیاوش غمگین بود. او نزد مادربزرگ آمد و ماجرا را تعریف کرد و پیش خود گمان میکرد که باید دفترش را به داوود میداد و به او کمک میکرد. مادربزرگ، و «مامان شهرزاد» برایش داستانی تعریف کردند تا معنی جراتمندی را بفهمد و متوجه شود که او از خود جرات نشان داده و واقعا به دوستش کمک کرده است. این کتاب به منظور آشنا کردن کودکان با مهارتهای زندگی از جمله جراتمندی، همراه با تصاویر برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.