سبد سفارش شما خالی است!

رمان حاضر، با موضوع عاشقانه، قصّة زندگی دختری به نام «گلناز» است. «گلناز» دختر زیبایی است که در کنار عمویش در تهران زندگی می‌کند. او در سیزده سالگی، پدر و مادر خود را که یکی از ثروتمندان تهران بودند از دست داده و اکنون در کنار عمو و خانوادة وی، زندگی خوبی را سپری می‌کند. او در رشتة پرستاری فارغ‌التحصیل می‌شود و در خانة «خانم شهابی» در نیاوران، مشغول به پرستاری می‌شود. «مهرشاد» تک پسر خانواده و استاد موسیقی است و نامزدی به نام «شیوا» دارد. «شیوا» دختری ناسازگار است و سرانجام با بی‌رحمی «مهرشاد» را ترک می‌کند و با فردی به نام «نیکان» ازدواج می‌کند. شوک وارده به «مهرشاد» باعث تصادف وی می‌شود و او به مدّت دو سال به کما می‌رود. در این مدّت، «گلناز» که به وی علاقه‌مند شده، از وی پرستاری کرده و او را به زندگی باز می‌گرداند. «گلناز» که خود به بیماری قلبی مبتلا است، به آشکار کردن این راز، مورد پذیرش خانوادة «شهابی» قرار گرفته و سرانجام بعد از ماجراهایی، «مهرشاد» و «گلناز» زندگی مشترک خود را همراه با عشق شروع کردند.