اصحاب اخدود
قرآن - قصهها - ادبیات نوجوانان / داستانهای مذهبی - ادبیات کودکان و نوجوانان
مردم حبشه سالها در گمراهی و تاریکی کفر بودند و بتها و مجسمههای ساختهی دست خویش را میپرستیدند تا این که خداوند پیامبری از میان آنها برگزید. اما آنها به دشمنی و آزار و اذیت با پیامبر خدا و پیروان اندک او پرداختند. پیامبر خدا و پیروانش از آنجا کوچ کرده و در سرزمینی دیگر ساکن شدند تا از آزار آنان در امان باشند، اما لشکر کفر به جنگ آنها آمدند. دو لشکر روبهروی یکدیگر صف بستند؛ لشکر اندک پیامبر خدا با قلبهایی مالامال از ایمان و لشکر انبوه حاکم حبشه مجهز به سلاح و تجهیزات. بیشتر سپاه مومنان شهید شدند و بقیه به همراه پیامبر خدا و خانوادههایشان و بازماندگان شهدا به اسارت درآمدند. به دستور فرماندهی سپاه کفر خندق بزرگی ساخته شد و در آن هیزم فراوانی ریختند و در اطراف آن، جایگاه باشکوهی برای نشستن حاکم و درباریان آماده کردند. در روز موعود به دستور حاکم هیزمها را آتش زدند. آنگاه حاکم به اسیران گفت: "باید دست از ایمان خود بردارید و از من اطاعت کنید و گرنه همراه پیامبرتان در آتش میسوزید". به دستور او پیامبر خدا را به خندق آتش انداختند ولی هیچیک از مومنان دست از ایمان خویش برنداشت و یکی پس از دیگری به خندق آتش انداخته و شهید شدند. خداوند در قرآن کریم از آن مردم با ایمان و استوار به نیکی یاد فرموده است.